به گزارش خبرنگار مهر، دومین سمینار «تاملی بر وضع فلسفه در ایران» صبح امروز به همت گروه تاریخ و تمدن غرب پژوهشکده غرب شناسی و علم پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
اهل فلسفه از وضع خرد حاکم بر زندگی خود غافل اند
در ابتدای این جلسه علی اصغر مصلح، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در ایران اهل فلسفه اغلب مشغول کار خود هستند و از نسبت خود با شرایط عمومی تر حاکم بر زندگی و فرهنگ غافلند حتی اگر گاهی به مسائل ملموس اطراف خود می پردازند چنان در قالب مفاهیم و اصطلاحات فلسفی می مانند که سخنشان دلالت های مفیدی برای تدبیر زندگی ندارد. به عبارت دیگر اهل فلسفه از خرد و عقل سخن می گویند، اما از وضع خرد حاکم بر زندگی خود غافل اند.
وی افزود: اهل فلسفه به چیستی و هستی فلسفه و مراد و مقاصد آن پرداخته اند اما کسی به نقش و وضع آن به عنوان یک رشته در کنار سایر رشته ها در قالب علوم رایج نمی پردازد. در زمان معاصر که همه امور در ذیل برنامه های اقتصادی، اجتماعی تنظیم می شود، رشته فلسفه و آنچه از آن بیرون می تراود تابع شرایط دیگری است. اغلب اهل فلسفه بی توجه به این وضع به کار خود مشغولند و دور خود می چرخند. ما امروز در شرایطی هستیم که علوم در پژوهشگاه ها و دانشگاه ها تدریس و پژوهش می شود. این در حالی است که برای بحث راجع به فلسفه باید بیاندیشیم که فلسفه در چه ساختارهایی قرار دارد و در حال تداوم است. من همه را دعوت می کنم که برای پرداختن به وضع فلسفه از شیوه بحث فلسفی فاصله بگیریم و با عقل متعارف به این بحث نگاه کنیم.
مصلح ادامه داد: همه ما می دانیم فلسفه با افلاطون تثبیت شده و اینگونه نبوده که از آسمان به زمین آمده و یا به تدریج شکل گرفته باشد. بهترین منبع در همین رابطه هم نامه هفتم افلاطون است. او در آنجا اشاره می کند که فلسفه چیست و ما چرا کار فلسفی می کنیم و در پی چه مقاصدی هستیم. افلاطون هم فیلسوفی می کند هم به آن اهتمام می ورزد، فیلسوفان بعد از او هم همگی به وضع فلسفه و نسبت فلسفه با فرهنگ توجه داشته اند اما با پیدایش دانشگاه، وضع فلسفه دگرگون می شود.
هنوز پرسش «چرا فلسفه می خوانیم» جدی تلقی نشده است
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه اهل فلسفه ضمن پرداختن به مباحث فنی باید خودآگاهی داشته باشند که فلسفه چه نقش و کارکردی دارد، اظهار کرد: به نظر می رسد ما در ایران هنوز چنین بحثی را آغاز نکرده ایم و هنوز بحث جدی و متمرکزی راجع به فلسفه در ایران نداشته ایم. توجه کنید که فلسفه در ایران با انگیزه های مختلفی وارد شده و اولین و مهمترین آن هم سیاسی بوده، این موضوع در کتاب «گوبینو» هم آمده است، اما هیچ گاه تاکنون در طول این ۸۰ سال این پرسش که چرا ما فلسفه می خوانیم و فلسفه در دانشگاه چه نقشی را می خواهد ایفا کند، جدی تلقی نشده است.
سه نوع فعالیت فلسفی
وی اضافه کرد: با نظر به آنچه اهل فلسفه به آن مشغولند سه نوع فعالیت را می توان فلسفه نامید؛ ۱-فلسفه به مثابه علمی در کنار سایر علوم انسانی که به بخش های محدودی از امور و مناسبات می پردازد. آنچه که فلسفه های خاص یا تالیفی (فلسفه های مضاف) نامیده می شود، نمونه اینگونه فلسفه ورزی است. ۲-فلسفه به مثابه دانایی به ریشه های فرهنگ و مناسبات زندگی که خواستگاه آن پرسش های شکل گرفته در زندگی و پوشش برای یافتن ریشه ها است. کسانی که در این مسیر سیر می کنند احتمالا چشم اندازهایی برای درک کلان تر شرایط عالم معاصر فراهم می کند. ۳-فلسفه به مثابه دانایی به حقایق، ذاتیات، وجود و مانند آن که فلاسفه بزرگ کلاسیک نماینده آن هستند. البته دوره اینگونه فلسفه به پایان رسیده است.
مصلح گفت: در ایران گروه بزرگی از استادان و فارغالتحصیلان فلسفه به فعالیت هایی با همین سه گونه جهت گیری مشغولند و غرق در شوق و ذوق کار خودشان هستند و کارشان را بسیار جدی تلقی می کنند. اما اغلب از توضیح اساس و نقش و نتیجه فعالیت خود ناتوانند. در کلاس های درس در مقالات و پژوهش های فلسفی مطالب با ارزشی مورد بحث و توجه قرار می گیرد، اما حاصل این فعالیت ها مشخص نیست. میزان تاثیر این فعالیت ها در تقویم خردِ قوم و دانایی منتشر در زندگی معلوم نیست.
یکی از دانشگاه های پیام نور کشور۱۷ هزار دانشجوی فلسفه دارد
وی در ادامه گفت: تداوم این وضع همراه با توسعه کمی فلسفه خوان ها و محصولات فلسفی باعث افزایش همهمه و تورم در نوشته ها و گفته هایی در ذیل عنوان فلسفه شده است که این وضع را می توان با تعبیر پریشان حالی توصیف کرد. این پریشان حالی ریشه در شرایط عمومی فرهنگ دارد. به عقیده من، بوی وابستگی به نفت در تمام امورات زندگی از جمله پژوهش ها و تدریسهای ما می آید به این معنا که اگر نفت نداشتیم بیش از ۵۰ گروه فلسفه در دانشگاه های کشور وجود نداشت. به عنوان مثال در حال حاضر یکی از دانشگاه های پیام نور کشور۱۷ هزار دانشجوی فلسفه دارد و کسی نمی پرسد که چرا این همه آدم فلسفه می خوانند. ممکن است بگویید که تعداد علاقه مندان به این رشته زیاد است، اما آیا نهاد دانشگاه برای پاسخ به این علاقه ها آن هم به این شکل تاسیس شده است؟
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در پایان تصریح کرد: در حوزه فلسفه اسلامی وضع از فلسفه غربی وخیم تر است. فلسفه اسلامی و آموزش آن چه در حوزه های علمیه و چه در دانشگاه ها باید مورد نقد قرار بگیرد. فلسفه غربی اگر مقصودش کمک به فهم زندگی معاصر باشد، می تواند بسیار مهم و مغتنم باشد، اما فلسفه اسلامی مهمترین کوشش برای بیان عقلی اندرونیات مسلمانان است، ولی به نظر می رسد مسلمانان امروز ما هم مسلمانان دیگری هستند. در جایی از این تعبیر استفاده کرده بودم که فلسفه اسلامی مثل قبله نما و فلسفه غربی شبیه قطب نما است.
نظر شما